چند روزی بود که میخواستم بیام و بنویسم ولی مدام یه کاری پیش میومدو تا میخواستم از کار فارغ بشم و بیام بشینم سر این کامپیوتر چیزکی بنویسم، حوصله ام میرفت و میگفتم باشه یه روز دیگه.. الان که میخواستم شروع کنم فکر میکردم کلی حرف نگفته دارم که باید همه اش رو تعریف کنم! ولی به محض اینکه صفحه ی بلاگفا رو باز کردم همه از ذهنم پاک شدند!! علی الحساب این رو از من قبول کنید تا ذهنم رو جمع و جور کنم!
۱۳۸۸ فروردین ۱۸, سهشنبه
75
چند روزی بود که میخواستم بیام و بنویسم ولی مدام یه کاری پیش میومدو تا میخواستم از کار فارغ بشم و بیام بشینم سر این کامپیوتر چیزکی بنویسم، حوصله ام میرفت و میگفتم باشه یه روز دیگه.. الان که میخواستم شروع کنم فکر میکردم کلی حرف نگفته دارم که باید همه اش رو تعریف کنم! ولی به محض اینکه صفحه ی بلاگفا رو باز کردم همه از ذهنم پاک شدند!! علی الحساب این رو از من قبول کنید تا ذهنم رو جمع و جور کنم!
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۱۳۸۸ فروردین ۱۸, سهشنبه
75
چند روزی بود که میخواستم بیام و بنویسم ولی مدام یه کاری پیش میومدو تا میخواستم از کار فارغ بشم و بیام بشینم سر این کامپیوتر چیزکی بنویسم، حوصله ام میرفت و میگفتم باشه یه روز دیگه.. الان که میخواستم شروع کنم فکر میکردم کلی حرف نگفته دارم که باید همه اش رو تعریف کنم! ولی به محض اینکه صفحه ی بلاگفا رو باز کردم همه از ذهنم پاک شدند!! علی الحساب این رو از من قبول کنید تا ذهنم رو جمع و جور کنم!
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر