به نظرت چرا من شبا حالت نرمال خودم رو از دست میدم؟!
تا عصر خیلی خوب و سرحال و مثبتم! عصر یکم حال و هوام عوض میشه و با اینکه خودم میدونم اوضام داره فرق میکنه ولی به روی خودم نمیارم و ندید میگیرم! شب دیگه رسما کرکره رو میکشم پایین! میشم یک موجود دیگه! یک انسان دیگه! یک تفکر دیگه! و این موجودیت تا صبح ادامه داره! کافیه تکیه بدم به صندلیم..یک نور ضعیف با یه موزیک ملایم..با یک پنجره ی نیمه باز و نسیم خنک..
سرم رو بین دستهام میگیرم.. فشارش میدم ولی بیشتر از این دیگه نمیتونم.. چشمامو میبندم..نفس عمیق میکشم و در درون خودم غرق میشم..
سه روزه که بی وقفه بارون میباره..
***
*ماییم که از باده ی بی جام خوشیم ** هر صبح منوریم و هر شام خوشیم!
گویند سر انجام ندارید شما ** ماییم که بی هیچ سرانجام خوشیم!
۵ نظر:
به هر حال عصر جمعه رو نباید فراموش کرد
منم مثه شهریار سوییچم اتصالی پیدا کرده
در ضمن... یادت رفته که شماره این پستت رو بزنی 126
(گیر دادما)
سلام
ببینیم... کلا شماره پست هات ایراد داشت؟
ببین ! منم تایید نککن.. نمیتونم بیام بچتم.مرده گوگلم! چی شده؟
ببین ! منم تایید نککن.. نمیتونم بیام بچتم.مرده گوگلم! چی شده؟
ارسال یک نظر