۱۳۸۸ اسفند ۲۲, شنبه

قانون جذب..قانون دفع!

شده تا حالا از یکی خوشت بیاد بعد ببینی طرف کلی واسه خودش تشکیلات ِ زندگی داره؟! مثلا متاهله و خیلی وقته که  قاطی مرغ و خروس ها شده؟! مسلما برات پیش اومده میدونی چی میگم! میای واسه خودت قضیه رو حل کنی که خب تموم شده دیگه..اتفاقیه که خیلی وقت پیش افتاده و زندگی خودشه و بعدشم اصلا به تو چه؟! دوست داشته ازدواج کرده! تو چکاره ای این وسط .. بعد هم از ته دلت(!) براش دعای خیر میکنی..
بعد از یه مدتی..زمان میگذره و بر حسب اتفاق تو با همسر همون آقا آشنا میشی و میبینی که کلا با چه موجودی طرفی!! کلا یه دور ذهنیت خودتو مرور میکنی و آخرش از خودت میپرسی که احیانا خر تر از این دختر تو شهر نبود که این پسره باهاش ازدواج کنه؟!! یعنی یک انسان تا این حد کور؟! تا این حد کر؟! تا این حد نظرات و حتی طرز فکرش در جهت عکس همسرش؟! موندم این دوتا چطوری حرف همو میفهمن؟!! بعد دوباره به خودت میگی که خوب بابا زندگی خودشه! اصلا دوست داشته! دلش میخواد! تو چرا اعصابتو به خاطرش خرد میکنی!؟ دوست داره با این دختر زندگیشو تشکیل بده! همینه که هست..میخوای بخواه نمیخوای هم بخواه!
بعد دوباره یه مدت میگذره..این مدتی که میگم چیزی حدود یک سال میشه! زمان میگذره و دوباره شرایطی پیش میاد که تو باید یه چند ساعتی رو با همون آقا سپری کنی..فرض کن کاری پیش اومده که باید با هم حلش کنین! یه شرایط کاری! بعد تو، توو اون چند ساعت میبینی که حسی که چند سال پیش داشتی بی مورد نبوده! کلا شناختی که در موردش داشتی کاملا حساب شده بوده! .. فک کن چند ساعت با هم حرف زدیم تو اون چند ساعت خودم بودم! بدون اینکه بخوام فکرم و باز کنم و توضیح بدم تا بفهمه چی میگم!
خیلی برای خودم پیش اومده وقتی با کسی حرف زدم ، دقیقا ذهنش رو براش توضیح دادم! یعنی من ذهن اونو براش باز کردم..منظور خودشو بهتر از خودش براش توضیح دادم! طرف مونده که آره! دقیقا میخواستم همینو بگم... حتی شده خیلی وقتها دلیل کارش رو هم براش توضیح دادم که تو اگه این کارو میکنی به خاطر اینه! یا مثلا این فکرو کردی که این حرکتو انجام دادی! بعد طرف میگفت راست میگی! نمیدنستم دلیل اینکارم چیه.. دقیقا ذهن منو خوندی ..
امروز این اتفاق برای خودم افتاد! درک کردم وقتی کسی بهم میگه - آره! دقیقا همینه - یعنی چی! از فکر بگیر تا حس تا حتی چیزهایی که ازش خوشت میاد یا بدت میاد و درگیری ذهنی و دل مشغولی و کلا همه چی!!! حتی حس همزاد پنداری با GOM player !
هر فکر ِ من از طرف اون درک میشد و هر ایده و فکر و حتی درد دل اون برای من قابل درک بود.. و این بهم آرامش میداد!
یک لحظه با خوم فکر کردم همه جای دنیا همینه ! انگار همیشه باید اینطوری باشه! هر چه قدر حس ها متفاوت تر همون قدر قدرت جاذبه بیشتر و هر چه حس و قدرت تله پاتیت بیشتر همون قدر از هم دورتر ! اینکه متضاد ها زود جذب هم میشن و مشابه ها همدیگرو دفع میکنن واقعیت داره! حتی تو روابط انسانی!

هیچ نظری موجود نیست:

۱۳۸۸ اسفند ۲۲, شنبه

قانون جذب..قانون دفع!

شده تا حالا از یکی خوشت بیاد بعد ببینی طرف کلی واسه خودش تشکیلات ِ زندگی داره؟! مثلا متاهله و خیلی وقته که  قاطی مرغ و خروس ها شده؟! مسلما برات پیش اومده میدونی چی میگم! میای واسه خودت قضیه رو حل کنی که خب تموم شده دیگه..اتفاقیه که خیلی وقت پیش افتاده و زندگی خودشه و بعدشم اصلا به تو چه؟! دوست داشته ازدواج کرده! تو چکاره ای این وسط .. بعد هم از ته دلت(!) براش دعای خیر میکنی..
بعد از یه مدتی..زمان میگذره و بر حسب اتفاق تو با همسر همون آقا آشنا میشی و میبینی که کلا با چه موجودی طرفی!! کلا یه دور ذهنیت خودتو مرور میکنی و آخرش از خودت میپرسی که احیانا خر تر از این دختر تو شهر نبود که این پسره باهاش ازدواج کنه؟!! یعنی یک انسان تا این حد کور؟! تا این حد کر؟! تا این حد نظرات و حتی طرز فکرش در جهت عکس همسرش؟! موندم این دوتا چطوری حرف همو میفهمن؟!! بعد دوباره به خودت میگی که خوب بابا زندگی خودشه! اصلا دوست داشته! دلش میخواد! تو چرا اعصابتو به خاطرش خرد میکنی!؟ دوست داره با این دختر زندگیشو تشکیل بده! همینه که هست..میخوای بخواه نمیخوای هم بخواه!
بعد دوباره یه مدت میگذره..این مدتی که میگم چیزی حدود یک سال میشه! زمان میگذره و دوباره شرایطی پیش میاد که تو باید یه چند ساعتی رو با همون آقا سپری کنی..فرض کن کاری پیش اومده که باید با هم حلش کنین! یه شرایط کاری! بعد تو، توو اون چند ساعت میبینی که حسی که چند سال پیش داشتی بی مورد نبوده! کلا شناختی که در موردش داشتی کاملا حساب شده بوده! .. فک کن چند ساعت با هم حرف زدیم تو اون چند ساعت خودم بودم! بدون اینکه بخوام فکرم و باز کنم و توضیح بدم تا بفهمه چی میگم!
خیلی برای خودم پیش اومده وقتی با کسی حرف زدم ، دقیقا ذهنش رو براش توضیح دادم! یعنی من ذهن اونو براش باز کردم..منظور خودشو بهتر از خودش براش توضیح دادم! طرف مونده که آره! دقیقا میخواستم همینو بگم... حتی شده خیلی وقتها دلیل کارش رو هم براش توضیح دادم که تو اگه این کارو میکنی به خاطر اینه! یا مثلا این فکرو کردی که این حرکتو انجام دادی! بعد طرف میگفت راست میگی! نمیدنستم دلیل اینکارم چیه.. دقیقا ذهن منو خوندی ..
امروز این اتفاق برای خودم افتاد! درک کردم وقتی کسی بهم میگه - آره! دقیقا همینه - یعنی چی! از فکر بگیر تا حس تا حتی چیزهایی که ازش خوشت میاد یا بدت میاد و درگیری ذهنی و دل مشغولی و کلا همه چی!!! حتی حس همزاد پنداری با GOM player !
هر فکر ِ من از طرف اون درک میشد و هر ایده و فکر و حتی درد دل اون برای من قابل درک بود.. و این بهم آرامش میداد!
یک لحظه با خوم فکر کردم همه جای دنیا همینه ! انگار همیشه باید اینطوری باشه! هر چه قدر حس ها متفاوت تر همون قدر قدرت جاذبه بیشتر و هر چه حس و قدرت تله پاتیت بیشتر همون قدر از هم دورتر ! اینکه متضاد ها زود جذب هم میشن و مشابه ها همدیگرو دفع میکنن واقعیت داره! حتی تو روابط انسانی!

هیچ نظری موجود نیست: