از این وضعیت خسته م.. اینکه مجبورم تو مسیر رفت و برگشتم یه سری خواهرهای چادر سه گوش و باتوم به دست ها رو ببینم و هر روز خدا مثل برق از کنارشون رد شم که مبادا چشم تو چشم شیم و یه چیزی بگن حتی زیر لب.. خسته ام وقتی جلوی پاساژ نسیم ایستادم تا پلات بگیرم درحالی که عینکم (دودی) رو روو سرم گذاشتم، میان بهم میگن خانوم ورش دار جلب توجه میکنه!!!
چی جلب توجه میکنه آخه عوضی؟! عینک؟!
جلوی پنجره ی کلاس نشستیم و به چارچوبش تکیه دادیم ، با چشمی پر اشک و آهی از نهاد میاد میگه ارتفاع پنجره زیاده! میترسیم بیافتید!!!! میتونید پراکنده شید!
آخه دیوانه تو این چهار سال تو کجا بودی که الان یادت افتاده ممکنه من از اون بالا بیفتم پایین؟!
میترسم فردا هم All Star های سبزم رو از پام در بیارن که زیادی تخته کمرت درد میگیره!
از این وضعیت خسته م.. اینکه مجبورم تو مسیر رفت و برگشتم یه سری خواهرهای چادر سه گوش و باتوم به دست ها رو ببینم و هر روز خدا مثل برق از کنارشون رد شم که مبادا چشم تو چشم شیم و یه چیزی بگن حتی زیر لب.. خسته ام وقتی جلوی پاساژ نسیم ایستادم تا پلات بگیرم درحالی که عینکم (دودی) رو روو سرم گذاشتم، میان بهم میگن خانوم ورش دار جلب توجه میکنه!!!
چی جلب توجه میکنه آخه عوضی؟! عینک؟!
جلوی پنجره ی کلاس نشستیم و به چارچوبش تکیه دادیم ، با چشمی پر اشک و آهی از نهاد میاد میگه ارتفاع پنجره زیاده! میترسیم بیافتید!!!! میتونید پراکنده شید!
آخه دیوانه تو این چهار سال تو کجا بودی که الان یادت افتاده ممکنه من از اون بالا بیفتم پایین؟!
میترسم فردا هم All Star های سبزم رو از پام در بیارن که زیادی تخته کمرت درد میگیره!