۱۳۸۷ خرداد ۲, پنجشنبه

میبارم..

باران میبارد...به گمانم آسمان دلتنگ است..

چند روزی میشه که یک ریز میباره و و هوا سرد شده..طوری که نمیتونم پنجره ی اتاقم رو باز کنم..کنار پنجره نشستم..آسمون سرخ شده..و هر از گاهی صدای عجیبی شنیده میشه که حس خوبی رو منتقل نمیکنه..با این حال بارون رو دوست دارم..

به آسمون نگاه میکنم و برای چند ثانیه خودم رو میذارم جای ابر..جای کوچکترین ذره ای که با کمترین غرش، آروم و بی صدا فرود میاد و برای همیشه محو میشه...کاش من هم این قدرت رو داشتم..کاش من هم میتونستم به راحتی ِ ابر حسم و فکرم رو قطره کنم..و تخلیه شم..حتی یک تخلیه ی الکتریکی!.. میدونم که راحت نیست و برای باریدن یک قطره بارونی که منو سر شوق میاره هزاران برخورد ِ روحی و جسمی انجام میشه..که شاید برای خود ابر هم خوشایند نباشه!ولی..با تمام اینها برای منی که این پایین نشستم و به وسعت ابر نگاه میکنم و میبینم چطور در عرض چند ثانیه همه ی درونش رو روی زمین پهن میکنه..کار ساده ای به نظر میرسه..و من..غبطه میخورم..غبطه میخورم به ابر و ابر مانندهایی که خیلی راحت درونشون رو عاری از هر حس گره خورده ای میکنن و پیچ و تاب نمیخورن..با خودشون درگیر نمیشن..و نهایتا ذهنی ارام دارن...

هیچ نظری موجود نیست:

۱۳۸۷ خرداد ۲, پنجشنبه

میبارم..

باران میبارد...به گمانم آسمان دلتنگ است..

چند روزی میشه که یک ریز میباره و و هوا سرد شده..طوری که نمیتونم پنجره ی اتاقم رو باز کنم..کنار پنجره نشستم..آسمون سرخ شده..و هر از گاهی صدای عجیبی شنیده میشه که حس خوبی رو منتقل نمیکنه..با این حال بارون رو دوست دارم..

به آسمون نگاه میکنم و برای چند ثانیه خودم رو میذارم جای ابر..جای کوچکترین ذره ای که با کمترین غرش، آروم و بی صدا فرود میاد و برای همیشه محو میشه...کاش من هم این قدرت رو داشتم..کاش من هم میتونستم به راحتی ِ ابر حسم و فکرم رو قطره کنم..و تخلیه شم..حتی یک تخلیه ی الکتریکی!.. میدونم که راحت نیست و برای باریدن یک قطره بارونی که منو سر شوق میاره هزاران برخورد ِ روحی و جسمی انجام میشه..که شاید برای خود ابر هم خوشایند نباشه!ولی..با تمام اینها برای منی که این پایین نشستم و به وسعت ابر نگاه میکنم و میبینم چطور در عرض چند ثانیه همه ی درونش رو روی زمین پهن میکنه..کار ساده ای به نظر میرسه..و من..غبطه میخورم..غبطه میخورم به ابر و ابر مانندهایی که خیلی راحت درونشون رو عاری از هر حس گره خورده ای میکنن و پیچ و تاب نمیخورن..با خودشون درگیر نمیشن..و نهایتا ذهنی ارام دارن...

هیچ نظری موجود نیست: