بدجور احساس سردرگمی داریم..احساس پوچی! احساس گرفتگی! احساس گریه!
دچار کمبود محبت شده ایم! لطفا کمی ما را دوست بدارید!
88/9/24
88/9/24
چو میتوان به صبوری کشید جور عدو چرا صبور نباشم که جور یار کشم...
یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور*
کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور*
این دل غم دیده حالش به شود دل بد مکن*
وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور*
دور دوران گر دو روزی بر مراد ما نرفت*
دایما یکسان نباشد حال دوران غم مخور*
غیر از خودت کسی نمی تونه شادت کنه شاد باش شادی هم می یاد
این که احساس ِ یه عمر ِِ ماس !!
دوست بدارید ما را تا اجابت کنیم شما را !!
۳ نظر:
چو میتوان به صبوری کشید جور عدو چرا صبور نباشم که جور یار کشم...
یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور*
کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور*
این دل غم دیده حالش به شود دل بد مکن*
وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور*
دور دوران گر دو روزی بر مراد ما نرفت*
دایما یکسان نباشد حال دوران غم مخور*
غیر از خودت کسی نمی تونه شادت کنه شاد باش شادی هم می یاد
این که احساس ِ یه عمر ِِ ماس !!
دوست بدارید ما را تا اجابت کنیم شما را !!
ارسال یک نظر