۱۳۸۶ اسفند ۱۱, شنبه

تراژدی تکراری

خیلی خستم..حوصله هم ندارم.امروز از صبح کلاس داشتم..واقعا خسته کننده بود..حس میکنم تمام انرژی مثبت منو میگیره.
با میم کلاس داشتیم..قد بلند ِ کچل با ریش پرفسوری!!خودت بقیشو محاسبه کن..صدای خیلی جذابی داره.از اونایی که هر لحظه باید جلوی چشمش باشی تا بهت نمره بده!به بعضی موارد هم زیاد حساسه.همین امروز یه ربع دیرتر رسیدم،تمام روز رو پیله کرده بود بهم که با گالیله نسبتی دارم که اینهمه ان تایمم!
با تمام اینها میتونم بگم خوب بود..بد نبود.
فردا هم صبح زود باید برم..واقعا لجم رو در میاره

میدونی بیشتر از همه، چی خستت میکنه؟نگاه های تکراری..رفتارهای تکراری..برخورد های تکراری..برخوردهایی که با تمام وجودت دوست داری تغییر کنه مهم نیست از طرف کی..فقط تغییر کنه..!

امروز برای ن امین بار گفتم"خواهش میکنم!!"یه صحنه ی فرمالیته..صحنه ای که بار ها و بارها دیدی..که احتمالا سال های نود و هفت خیلی مد بوده!
دختره با عجله در حالی که دستاش پر از وسایل و کاغذه..داره میره..در همین لحظه به یکی برخورد میکنه و..وسایلا پخش میشه و خم میشه جم کنه..پسره هم کمک میکنه و دختره بلند میشه که بره،برای چند لحظه نگاه ها به هم کلید میخوره دختره داره میره.. پسره صداش میکنه.. خانم..(اینجا یه موزیک ملایم مایل به احساسات هیجان انگیز در حال پخشه!)..میخواستم بگم..ممم..مدادتون موند!!!
هیچ وقت از این صحنه ها خوشم نیومده هرچند خوشت بیاد نیاد هم زیاد مهم نیست چون خلایق هر چه لایق!مسخره کنی سرت میاد..بهش بخندی هم باز سرت میاد(کلا یکین!)با این حال یه توصیه میکنم..احیانا مدادت،پاکنت،یا هر کوفتی که موند دست طرف،همون جا خودت برو ازش بگیر..اصلا مهم نیست که تو عجله داری و وقت نداری بگیری!برو بگیر که هر لحظه به خاطر همون،جلوی چشمت قرار نگیره که هر لحظه بگی خواهش میکنم طوری نبود، که هر لحظه نشی سوژه ی آماده(احیانا جهت خنده)!
توصیه نمیکنم اگه با همچین موردی روبه رو شدی نخندی..چون عمرا نمیتونی!

هیچ نظری موجود نیست:

۱۳۸۶ اسفند ۱۱, شنبه

تراژدی تکراری

خیلی خستم..حوصله هم ندارم.امروز از صبح کلاس داشتم..واقعا خسته کننده بود..حس میکنم تمام انرژی مثبت منو میگیره.
با میم کلاس داشتیم..قد بلند ِ کچل با ریش پرفسوری!!خودت بقیشو محاسبه کن..صدای خیلی جذابی داره.از اونایی که هر لحظه باید جلوی چشمش باشی تا بهت نمره بده!به بعضی موارد هم زیاد حساسه.همین امروز یه ربع دیرتر رسیدم،تمام روز رو پیله کرده بود بهم که با گالیله نسبتی دارم که اینهمه ان تایمم!
با تمام اینها میتونم بگم خوب بود..بد نبود.
فردا هم صبح زود باید برم..واقعا لجم رو در میاره

میدونی بیشتر از همه، چی خستت میکنه؟نگاه های تکراری..رفتارهای تکراری..برخورد های تکراری..برخوردهایی که با تمام وجودت دوست داری تغییر کنه مهم نیست از طرف کی..فقط تغییر کنه..!

امروز برای ن امین بار گفتم"خواهش میکنم!!"یه صحنه ی فرمالیته..صحنه ای که بار ها و بارها دیدی..که احتمالا سال های نود و هفت خیلی مد بوده!
دختره با عجله در حالی که دستاش پر از وسایل و کاغذه..داره میره..در همین لحظه به یکی برخورد میکنه و..وسایلا پخش میشه و خم میشه جم کنه..پسره هم کمک میکنه و دختره بلند میشه که بره،برای چند لحظه نگاه ها به هم کلید میخوره دختره داره میره.. پسره صداش میکنه.. خانم..(اینجا یه موزیک ملایم مایل به احساسات هیجان انگیز در حال پخشه!)..میخواستم بگم..ممم..مدادتون موند!!!
هیچ وقت از این صحنه ها خوشم نیومده هرچند خوشت بیاد نیاد هم زیاد مهم نیست چون خلایق هر چه لایق!مسخره کنی سرت میاد..بهش بخندی هم باز سرت میاد(کلا یکین!)با این حال یه توصیه میکنم..احیانا مدادت،پاکنت،یا هر کوفتی که موند دست طرف،همون جا خودت برو ازش بگیر..اصلا مهم نیست که تو عجله داری و وقت نداری بگیری!برو بگیر که هر لحظه به خاطر همون،جلوی چشمت قرار نگیره که هر لحظه بگی خواهش میکنم طوری نبود، که هر لحظه نشی سوژه ی آماده(احیانا جهت خنده)!
توصیه نمیکنم اگه با همچین موردی روبه رو شدی نخندی..چون عمرا نمیتونی!

هیچ نظری موجود نیست: