۱۳۸۶ اسفند ۲۴, جمعه

ویولن..ارامش..من!

الان که به ساعت نگاه میکنم میبینم چهار ساعت تمام روی صندلی نشستم.لم دادم به صندلیم و پاهام رو گذاشتم روی میز و هیچ حرکت خاصی نکردم البته از اونجایی که صندلی چرخ داره هر از گاهی یه چرخی زدم و یاد دوران طفولیتم افتادم..زمانی که میرفتیم شهربازی و سوار چرخ و فلک میشدم..زمانی که تمام شهر زیر پای ادم بود..چراغ تمام خونه ها مثل یه نقطه میشد..اینو زمانی که سرت و بگیری بالا و محکم بچرخی کامل حس میکنی!

مامان اینا رفته بودن بیرون واسه خرید هنوز هم برنگشتن البته منم قرار بود باهاشون برم که طی تصمیمات ناگهانی ترجیح دادم خونه بمونم

میدونی.. ادم که توی خونه زیاد بمونه میزنه به سرش..ولی یه چیزی هم هست..اگه مجبور نباشه هی از خونه بزنه بیرون و بره قاطی مردم،یه چیزی دائم رسوب میکنه توی مغزش،یه چیز خوب،ادم وقتی با خودش خلوت میکنه ذهنش شروع میکنه به پرواز و دور شدن از چهارچوب زندگی،شروع میکنه به زنده شدن،احساسات ادم رقیق میشه و حس میکنه داره خالی میشه و اوج میگیره درست مثل این دوتا مگسی که چهار ساعت تمام دارن بالای سر من پرواز میکنن نمیدونم تو این هوا از کجا پیداشون شده! یه پیف پاف گذاشتم روی میز به نشانه ی تهدید..با من کاری ندارن..ویز ویز هم نمیکنن سرشون به کار خودشونه!احتمالا پسره خونه خالی با تمام امکانات!! پیدا کرده دوست دخترشو اورده! فکر میکنه چطور میتونه مخ دختررو بزنه که شب خوبی داشته باشه(یا داشته باشن!!)احتمالا متوجه قضیه شدن تا زمانی که من بیدارم نمیتونن کاری بکنن!

به هر حال عاشق باید صبور باشه!

چند روز پیش رفته بودم پاساژ ونک کتاب بگیرم دیدم داره صدای ویولن میاد. پاساژ رو سروته کردم فهمیدم صدا از اخر سالنه..من تا حالا تا اخر پاساژ نرفته بودم چون هم خیلی تاریکه هم اکثر مغازه ها خالین، این شد که تصمیم گرفتم برم ببینم جریان چیه.نزدیکتر که شدم دیدم یه پسری تو یه مغازه(اتاق) تاریک نشسته و در نهایت ارامش داره ویولن میزنه

نمیدونم چی شد به خودم که اومدم دیدم ساعت پنج ِ و من دو ساعت تمام واستادم و گوش کردم..باید بودی و میدیدی..واقعا شنیدنی بود...البته پسره به قدری تو خودش بود که متوجه من نشد.

میدونی..اون لحظه دوست داشتم برم پیشش و بهش بگم هی پسر.. کارت عالی بود و بعد در حالی که سرم رو به نشانه ی تایید تکون میدادم باهم دست میدادیم ومن در باره ی ویولن ازش سوال میکردم..

افسوس..افسوس که نمیشه خیلی کارها کرد.

هیچ نظری موجود نیست:

۱۳۸۶ اسفند ۲۴, جمعه

ویولن..ارامش..من!

الان که به ساعت نگاه میکنم میبینم چهار ساعت تمام روی صندلی نشستم.لم دادم به صندلیم و پاهام رو گذاشتم روی میز و هیچ حرکت خاصی نکردم البته از اونجایی که صندلی چرخ داره هر از گاهی یه چرخی زدم و یاد دوران طفولیتم افتادم..زمانی که میرفتیم شهربازی و سوار چرخ و فلک میشدم..زمانی که تمام شهر زیر پای ادم بود..چراغ تمام خونه ها مثل یه نقطه میشد..اینو زمانی که سرت و بگیری بالا و محکم بچرخی کامل حس میکنی!

مامان اینا رفته بودن بیرون واسه خرید هنوز هم برنگشتن البته منم قرار بود باهاشون برم که طی تصمیمات ناگهانی ترجیح دادم خونه بمونم

میدونی.. ادم که توی خونه زیاد بمونه میزنه به سرش..ولی یه چیزی هم هست..اگه مجبور نباشه هی از خونه بزنه بیرون و بره قاطی مردم،یه چیزی دائم رسوب میکنه توی مغزش،یه چیز خوب،ادم وقتی با خودش خلوت میکنه ذهنش شروع میکنه به پرواز و دور شدن از چهارچوب زندگی،شروع میکنه به زنده شدن،احساسات ادم رقیق میشه و حس میکنه داره خالی میشه و اوج میگیره درست مثل این دوتا مگسی که چهار ساعت تمام دارن بالای سر من پرواز میکنن نمیدونم تو این هوا از کجا پیداشون شده! یه پیف پاف گذاشتم روی میز به نشانه ی تهدید..با من کاری ندارن..ویز ویز هم نمیکنن سرشون به کار خودشونه!احتمالا پسره خونه خالی با تمام امکانات!! پیدا کرده دوست دخترشو اورده! فکر میکنه چطور میتونه مخ دختررو بزنه که شب خوبی داشته باشه(یا داشته باشن!!)احتمالا متوجه قضیه شدن تا زمانی که من بیدارم نمیتونن کاری بکنن!

به هر حال عاشق باید صبور باشه!

چند روز پیش رفته بودم پاساژ ونک کتاب بگیرم دیدم داره صدای ویولن میاد. پاساژ رو سروته کردم فهمیدم صدا از اخر سالنه..من تا حالا تا اخر پاساژ نرفته بودم چون هم خیلی تاریکه هم اکثر مغازه ها خالین، این شد که تصمیم گرفتم برم ببینم جریان چیه.نزدیکتر که شدم دیدم یه پسری تو یه مغازه(اتاق) تاریک نشسته و در نهایت ارامش داره ویولن میزنه

نمیدونم چی شد به خودم که اومدم دیدم ساعت پنج ِ و من دو ساعت تمام واستادم و گوش کردم..باید بودی و میدیدی..واقعا شنیدنی بود...البته پسره به قدری تو خودش بود که متوجه من نشد.

میدونی..اون لحظه دوست داشتم برم پیشش و بهش بگم هی پسر.. کارت عالی بود و بعد در حالی که سرم رو به نشانه ی تایید تکون میدادم باهم دست میدادیم ومن در باره ی ویولن ازش سوال میکردم..

افسوس..افسوس که نمیشه خیلی کارها کرد.

هیچ نظری موجود نیست: