۱۳۸۸ تیر ۵, جمعه

هویجوری


همینجوری ..یهو هوس کردم بیام یه سری به اینجا بزنم..
مثل همیشه ساکت و اروم..
هیچ خبری نیست..سکوت فریاد میزنه..

۱۳۸۸ خرداد ۳۱, یکشنبه

!بدون شرح


من به کمک دولت در دهن این ملت میزنم!!!


عکس: نیک آهنگ کوثر

88


سکوت هم جلوی این رذالت کم میاره..باور کن!
امشب فهمیدم که یکی از دوستام رو تو تهران گرفتن.. هیچ خبری ازش ندارم..دلم میخواد زار بزنم..

۱۳۸۸ خرداد ۲۶, سه‌شنبه

سکوت سبز...







***

سکوت میکنیم...شما را نیز به این سکوت سبز دعوت میکنیم..

۱۳۸۸ خرداد ۲۴, یکشنبه

86


ما خوشحالیم از اینکه برای حمایت از رییس جمهور وقت خود به پای صندوقین رای رفتیم و چنان از خودمان اعلام رضایتی در کردیم که زدیم چشم رکورد را در آوردیم!!!
ما خوشحال تریم از اینکه به اشتباه خود پی بردیم و آثار یک عدد علامت سوال گنده را از چهره ی خود زدودیم و اکنون جز روشنفکران جامعه محسوب میشویم چرا که در خیال خود میپنداشتیم "ما" در انتخابات شرکت کردیم..در حالی که خیلی زود فهمیدیم شرکت در انتخابات، "ما" را کرده است!!!

۱۳۸۸ خرداد ۲۱, پنجشنبه

خود درگیری..!


حوصله ی نوشتن ندارم..واسه خودم هم خیلی عجیببه..منی که تمام صفحه های سر رسیدم و پر میکردم الان حوصله ی نوشتن ندارم..به جاش بلند بلند فکر میکنم..یهو میشینم تو اتاقم و با خودم حرف میزنم!قبلنا با نوشتن آروم میشدم..یعنی هر چیزی که از ذهنم میگذشت رو مینوشتم..رو دیوار..رو تکه کاغذ..رو هر چیزی ..الان دیگه اینجوری نیستم!دلیلش رو هم نمیدونم! یه چیز دیگه ای هم هست اونم اینه که نسبت به هر چیزی بی احساس شدم! یعنی یه جمله ی مزخرفی رسوخ کرده تو ذهنم بیرون هم نمیاد..خسته ام کرده.. دیگه نمیتونم باهاش مبارزه کنم..هر کاری که میخوام انجامش بدم رو با این جمله شروع و بعد تمومش میکنم " به من چه؟! بذار هر چی میخواد بشه!"بعد جالبه گاهی اوقات هم میگم"به من چه..بذار هر کاری که میخواد بکنه"!! حالا نکته اینجاست که اصلا" کسی وجود نداره تو ذهن من که بخواد حالا کاری هم بکنه! یعنی الان فک کن بگن تا چند ثانیه ی دیگه قراره بری رو هوا من میگم به من چه! بذار هر کاری که میخواد بکنه!!
خودم با خودم منطقی حرف میزنم و به این نتیجه میرسم که حالم خوبه فقط یکم..خیلی خیلی کم خل شدم!

۱۳۸۸ خرداد ۲۰, چهارشنبه

چرا به کی رای نمیدم ؟!



چرا به كروبى رأى مى دهيم
چون زبانش تيز است. همچين طرف را مى كوبد به ديوار و كاغذ ديوارى اش مى كند كه بيا و ببين
-
چون ساسى مانكن در ستاد انتخاباتى اوست و چون "پارميدا" و "موشولينا كوشن" خيلى براى رقص خوبند
-
چون ابطحى خيلى شيرين است و او هم آنجاست
-
چون خانمش عينك آفتابى مى زند به چشمش
-
چون خوب حال شريعتمدارى را گرفت
-
چون تنها كسى كه جرأت كرد در مورد اصلاح قانون اساسى حرف بزند او بود
-
چون اصلاح طلب است
-
چون احمدى نژاد بايد برود

چرا به كروبى رأى نمى دهيم
-
چون كرباسچى پررو است
-
چون سروش اصلا براى چه حرف زد؟ او چه كاره بود؟
-
چون خيلى بد پيله است و هرچه خاتمى گفت نيا گفت ميام خوب مى كنم
-
چون خانمش از هديه تهرانى متنفر است
-
چون خيلى ناز است ها ولى به يك نفر ديگر مى خواهيم رأى بدهيم، مجبوركه نيستيم
-
چون احمدى نژاد بايد بماند، حيف است برود

چرا به موسوى رأى مى دهيم
-
چون خانمش روسرى گل گلى سر مى كند
-
چون دست خانمش را در دست مى گيرد
-
چون خانمش مجسمه ى ميدان مادر را ساخته است
-
چون خانمش صحبت مى كند
-
چون نقاش است و نقاش ها جزو هنرمندانند و هنرمندان روح لطيف دارند
-
چون موسيقى "سر اومد زمستون" خيلى آدم را حالى به حالى مى كند
-
چون خاتمى خيلى ناز است و خاتمى آنجاست
-
چون در زمان نخست وزيرى او از گرسنگى نمرديم
-
چون اصلاح طلب است
-
چون احمدى نژاد بايد برود

به موسوى رأى نمى دهيم
-
چون موسيقى "سر اومد زمستون" مال چريك هاى فدايى بود و او دزديد و يك ليوان آب هم رويش
-
چون تازه دزديدن سرش را بخورد هيچ هم در موردشان صحبت نكرد و باعث و بانى اش را لعنت نكرد
-
چون زبانش مثل كروبى تيز نيست. اصلا كلا آدم يك وقت هايى نمى فهمد چه مى گويد
-
چون اصلا بيست سال كجا بود پس؟ نه خبرى، نه حالى، نه احوالى. والله بخدا
-
چون زيادى نجيب است
-
چون خيلى فِس مى زند. انگار نمى داند كه وقت نداريم، بچه روى گاز است
-
چون به يك نفر ديگر مى خواهيم رأى بدهيم. گناه كه نكرده ايم
-
چون خاتمى خيلى نامرد بود كه نيامد و حالا من هم لج مى كنم
-
چون احمدى نژاد بايد بماند. مى ميرم برايش

به محسن رضايى رأى مى دهيم
-
تا حال احمدى نژاد را بگيريم
-
چون محسن خيلى قدير ژانگولر است
-
چون همينجورى الكى محض تنوع
-
چون احمدى نژاد بايد برود

چرا به محسن رضايى رأى نمى دهيم
-
چون اگر رفت خارج از كشور پليس بين الملل او را مى گيرد و ما مى مانيم بى رئيس جمهور
-
چون اگر قرار بود از اين تيره و طايفه كسى را انتخاب كنيم، باز قربان احمدى نژاد حداقل آدم را به خنده مى اندازد

چرا به احمدى نژاد رأى مى دهيم:
-
چون احتمالا بيل و هاون و وردنه و ميل لنگ و قفل فرمان و زنجير چرخ با هم به سرمان خورده
-
چون ساديسم و مازوخيسم داريم
-
چون زشت است و آدم دلش برايش مى سوزد
-
چون پول چرك كف دست است و ما نيازى به آن نداريم
-
چون اگر باشد حداقلش مطمئنيم كه چهارسال يك بار سفره ى صلواتى برايمان پهن مى كند
-
چون آنقدر شيرين دروغ مى گويد كه آدم مى خواهد بميرد از ذوق
-
چون مرگ بر اسرائيل
-
چون مرگ بر آمريكا
-
چون مرگ بر همه، حتى من و شما دوست عزيز
-
چون غزه اى ها گناه دارند
-
چون لبنانى ها هم گناه دارند
-
چون ما اصلا گناه نداريم
-
چون گشت ارشاد خيلى خوب است
-
چون برنامه هاى تلويزيون خيلى مفرح است
-
چون اينجا بيمارستان روزبه است

چرا به احمدى نژاد رأى نمى دهيم
-
چون به اينجايمان رسيد (يك منطقه اى نزديكى هاى محل رويش موى سر)
-
چون شكممان چسبيد به كمرمان
-
چون چرك كف دست را كمى تا حدودى اگر جسارت نباشد لازم داريم ولى نيست
-
چون مرديم بس كه تا آمديم حرف بزنيم زبانمان را از حلقمان كشيدند بيرون و دور سرمان گره زدندش
-
چون اگر اجازه و فرصت بدهد ما اين شخصيت لگدمال شده و له شده را يك صد فصل بشوييم و بياندازيم روى رخت
-
چون ادب و حقيقت و عدالت و محبت و صداقت اين ها را دوست داريم. ببخشيد ها
-
چون فاطمه خانم به كمى استراحت نياز دارند
-
چون اينجا اوگاندا نيست. عيدى امين هم مرد. دوبار كه نمى شود بيايد
-
چون احمدى نژاد بايد برود

ابراهیم نبوی

۱۳۸۸ خرداد ۱۲, سه‌شنبه

!خودزنی


تصمیم گرفته ایم در حد ِ قابل توجهی خود زنی کنیم! ولی از آنجایی که علی چپ بسته است و شلوغ؛ و کیفیت خود را نیز از دست داده است مانده ایم خود را کجا بزنیم؟! ما اصولا" حوصله ی مکان های شلوغ را نداریم خصوصا" که اینروزها عده ی زیادی در کوچه ی مذکور تجمع کرده و حال ما را هر روز بیشتر از روز قبل به هم میزنند!چنانچه فکر نوین و بهتری در سر دارید،ما را یاری کنید!

۱۳۸۸ تیر ۵, جمعه

هویجوری


همینجوری ..یهو هوس کردم بیام یه سری به اینجا بزنم..
مثل همیشه ساکت و اروم..
هیچ خبری نیست..سکوت فریاد میزنه..

۱۳۸۸ خرداد ۳۱, یکشنبه

!بدون شرح


من به کمک دولت در دهن این ملت میزنم!!!


عکس: نیک آهنگ کوثر

88


سکوت هم جلوی این رذالت کم میاره..باور کن!
امشب فهمیدم که یکی از دوستام رو تو تهران گرفتن.. هیچ خبری ازش ندارم..دلم میخواد زار بزنم..

۱۳۸۸ خرداد ۲۶, سه‌شنبه

سکوت سبز...







***

سکوت میکنیم...شما را نیز به این سکوت سبز دعوت میکنیم..

۱۳۸۸ خرداد ۲۴, یکشنبه

86


ما خوشحالیم از اینکه برای حمایت از رییس جمهور وقت خود به پای صندوقین رای رفتیم و چنان از خودمان اعلام رضایتی در کردیم که زدیم چشم رکورد را در آوردیم!!!
ما خوشحال تریم از اینکه به اشتباه خود پی بردیم و آثار یک عدد علامت سوال گنده را از چهره ی خود زدودیم و اکنون جز روشنفکران جامعه محسوب میشویم چرا که در خیال خود میپنداشتیم "ما" در انتخابات شرکت کردیم..در حالی که خیلی زود فهمیدیم شرکت در انتخابات، "ما" را کرده است!!!

۱۳۸۸ خرداد ۲۱, پنجشنبه

خود درگیری..!


حوصله ی نوشتن ندارم..واسه خودم هم خیلی عجیببه..منی که تمام صفحه های سر رسیدم و پر میکردم الان حوصله ی نوشتن ندارم..به جاش بلند بلند فکر میکنم..یهو میشینم تو اتاقم و با خودم حرف میزنم!قبلنا با نوشتن آروم میشدم..یعنی هر چیزی که از ذهنم میگذشت رو مینوشتم..رو دیوار..رو تکه کاغذ..رو هر چیزی ..الان دیگه اینجوری نیستم!دلیلش رو هم نمیدونم! یه چیز دیگه ای هم هست اونم اینه که نسبت به هر چیزی بی احساس شدم! یعنی یه جمله ی مزخرفی رسوخ کرده تو ذهنم بیرون هم نمیاد..خسته ام کرده.. دیگه نمیتونم باهاش مبارزه کنم..هر کاری که میخوام انجامش بدم رو با این جمله شروع و بعد تمومش میکنم " به من چه؟! بذار هر چی میخواد بشه!"بعد جالبه گاهی اوقات هم میگم"به من چه..بذار هر کاری که میخواد بکنه"!! حالا نکته اینجاست که اصلا" کسی وجود نداره تو ذهن من که بخواد حالا کاری هم بکنه! یعنی الان فک کن بگن تا چند ثانیه ی دیگه قراره بری رو هوا من میگم به من چه! بذار هر کاری که میخواد بکنه!!
خودم با خودم منطقی حرف میزنم و به این نتیجه میرسم که حالم خوبه فقط یکم..خیلی خیلی کم خل شدم!

۱۳۸۸ خرداد ۲۰, چهارشنبه

چرا به کی رای نمیدم ؟!



چرا به كروبى رأى مى دهيم
چون زبانش تيز است. همچين طرف را مى كوبد به ديوار و كاغذ ديوارى اش مى كند كه بيا و ببين
-
چون ساسى مانكن در ستاد انتخاباتى اوست و چون "پارميدا" و "موشولينا كوشن" خيلى براى رقص خوبند
-
چون ابطحى خيلى شيرين است و او هم آنجاست
-
چون خانمش عينك آفتابى مى زند به چشمش
-
چون خوب حال شريعتمدارى را گرفت
-
چون تنها كسى كه جرأت كرد در مورد اصلاح قانون اساسى حرف بزند او بود
-
چون اصلاح طلب است
-
چون احمدى نژاد بايد برود

چرا به كروبى رأى نمى دهيم
-
چون كرباسچى پررو است
-
چون سروش اصلا براى چه حرف زد؟ او چه كاره بود؟
-
چون خيلى بد پيله است و هرچه خاتمى گفت نيا گفت ميام خوب مى كنم
-
چون خانمش از هديه تهرانى متنفر است
-
چون خيلى ناز است ها ولى به يك نفر ديگر مى خواهيم رأى بدهيم، مجبوركه نيستيم
-
چون احمدى نژاد بايد بماند، حيف است برود

چرا به موسوى رأى مى دهيم
-
چون خانمش روسرى گل گلى سر مى كند
-
چون دست خانمش را در دست مى گيرد
-
چون خانمش مجسمه ى ميدان مادر را ساخته است
-
چون خانمش صحبت مى كند
-
چون نقاش است و نقاش ها جزو هنرمندانند و هنرمندان روح لطيف دارند
-
چون موسيقى "سر اومد زمستون" خيلى آدم را حالى به حالى مى كند
-
چون خاتمى خيلى ناز است و خاتمى آنجاست
-
چون در زمان نخست وزيرى او از گرسنگى نمرديم
-
چون اصلاح طلب است
-
چون احمدى نژاد بايد برود

به موسوى رأى نمى دهيم
-
چون موسيقى "سر اومد زمستون" مال چريك هاى فدايى بود و او دزديد و يك ليوان آب هم رويش
-
چون تازه دزديدن سرش را بخورد هيچ هم در موردشان صحبت نكرد و باعث و بانى اش را لعنت نكرد
-
چون زبانش مثل كروبى تيز نيست. اصلا كلا آدم يك وقت هايى نمى فهمد چه مى گويد
-
چون اصلا بيست سال كجا بود پس؟ نه خبرى، نه حالى، نه احوالى. والله بخدا
-
چون زيادى نجيب است
-
چون خيلى فِس مى زند. انگار نمى داند كه وقت نداريم، بچه روى گاز است
-
چون به يك نفر ديگر مى خواهيم رأى بدهيم. گناه كه نكرده ايم
-
چون خاتمى خيلى نامرد بود كه نيامد و حالا من هم لج مى كنم
-
چون احمدى نژاد بايد بماند. مى ميرم برايش

به محسن رضايى رأى مى دهيم
-
تا حال احمدى نژاد را بگيريم
-
چون محسن خيلى قدير ژانگولر است
-
چون همينجورى الكى محض تنوع
-
چون احمدى نژاد بايد برود

چرا به محسن رضايى رأى نمى دهيم
-
چون اگر رفت خارج از كشور پليس بين الملل او را مى گيرد و ما مى مانيم بى رئيس جمهور
-
چون اگر قرار بود از اين تيره و طايفه كسى را انتخاب كنيم، باز قربان احمدى نژاد حداقل آدم را به خنده مى اندازد

چرا به احمدى نژاد رأى مى دهيم:
-
چون احتمالا بيل و هاون و وردنه و ميل لنگ و قفل فرمان و زنجير چرخ با هم به سرمان خورده
-
چون ساديسم و مازوخيسم داريم
-
چون زشت است و آدم دلش برايش مى سوزد
-
چون پول چرك كف دست است و ما نيازى به آن نداريم
-
چون اگر باشد حداقلش مطمئنيم كه چهارسال يك بار سفره ى صلواتى برايمان پهن مى كند
-
چون آنقدر شيرين دروغ مى گويد كه آدم مى خواهد بميرد از ذوق
-
چون مرگ بر اسرائيل
-
چون مرگ بر آمريكا
-
چون مرگ بر همه، حتى من و شما دوست عزيز
-
چون غزه اى ها گناه دارند
-
چون لبنانى ها هم گناه دارند
-
چون ما اصلا گناه نداريم
-
چون گشت ارشاد خيلى خوب است
-
چون برنامه هاى تلويزيون خيلى مفرح است
-
چون اينجا بيمارستان روزبه است

چرا به احمدى نژاد رأى نمى دهيم
-
چون به اينجايمان رسيد (يك منطقه اى نزديكى هاى محل رويش موى سر)
-
چون شكممان چسبيد به كمرمان
-
چون چرك كف دست را كمى تا حدودى اگر جسارت نباشد لازم داريم ولى نيست
-
چون مرديم بس كه تا آمديم حرف بزنيم زبانمان را از حلقمان كشيدند بيرون و دور سرمان گره زدندش
-
چون اگر اجازه و فرصت بدهد ما اين شخصيت لگدمال شده و له شده را يك صد فصل بشوييم و بياندازيم روى رخت
-
چون ادب و حقيقت و عدالت و محبت و صداقت اين ها را دوست داريم. ببخشيد ها
-
چون فاطمه خانم به كمى استراحت نياز دارند
-
چون اينجا اوگاندا نيست. عيدى امين هم مرد. دوبار كه نمى شود بيايد
-
چون احمدى نژاد بايد برود

ابراهیم نبوی

۱۳۸۸ خرداد ۱۲, سه‌شنبه

!خودزنی


تصمیم گرفته ایم در حد ِ قابل توجهی خود زنی کنیم! ولی از آنجایی که علی چپ بسته است و شلوغ؛ و کیفیت خود را نیز از دست داده است مانده ایم خود را کجا بزنیم؟! ما اصولا" حوصله ی مکان های شلوغ را نداریم خصوصا" که اینروزها عده ی زیادی در کوچه ی مذکور تجمع کرده و حال ما را هر روز بیشتر از روز قبل به هم میزنند!چنانچه فکر نوین و بهتری در سر دارید،ما را یاری کنید!