۱۳۸۸ مرداد ۴, یکشنبه

کیش و مات


وارد یه مبارزه ی سخت و تنگاتنگ شدم! با شناختی که از خودم دارم اگر هر چند دقیقه یکبار با خودم حرف نزنم و محاسبات ذهنیم رو مرور نکنم میبازم! (هرچند.. اینبار موضوع فرق میکنه!..یعنی حتی اگر با خودم حرف هم نزنم امکان باختم کمه ولی خب به ریسکش نمی ارزه!) میدونم بدجوری داره رو نرو من راه میره و دقیقا انگشتش رو گذاشته رو نقطه ضعف ِ اعصاب من!..با این حال این رو هم میدونم که میتونم از عهدش بر بیام! یعنی باید بر بیام..
راستش رو بخوای تا همین الان هم دارم فکر میکنم که چرا و چطور..به جوابی هم نرسیدم!و این یعنی حریف قدره..!
اشکالی نداره..شاید یه بازیه.. بگذریم که هیچیش شبیه بازی نیست! ولی الان که وارد این بازی شدم تا آخرش ادامه میدم..
میدونی..بچرخ تا بچرخیم!

هیچ نظری موجود نیست:

۱۳۸۸ مرداد ۴, یکشنبه

کیش و مات


وارد یه مبارزه ی سخت و تنگاتنگ شدم! با شناختی که از خودم دارم اگر هر چند دقیقه یکبار با خودم حرف نزنم و محاسبات ذهنیم رو مرور نکنم میبازم! (هرچند.. اینبار موضوع فرق میکنه!..یعنی حتی اگر با خودم حرف هم نزنم امکان باختم کمه ولی خب به ریسکش نمی ارزه!) میدونم بدجوری داره رو نرو من راه میره و دقیقا انگشتش رو گذاشته رو نقطه ضعف ِ اعصاب من!..با این حال این رو هم میدونم که میتونم از عهدش بر بیام! یعنی باید بر بیام..
راستش رو بخوای تا همین الان هم دارم فکر میکنم که چرا و چطور..به جوابی هم نرسیدم!و این یعنی حریف قدره..!
اشکالی نداره..شاید یه بازیه.. بگذریم که هیچیش شبیه بازی نیست! ولی الان که وارد این بازی شدم تا آخرش ادامه میدم..
میدونی..بچرخ تا بچرخیم!

هیچ نظری موجود نیست: