۱۳۸۷ اردیبهشت ۴, چهارشنبه

35

امروز یکی از بچه ها این رو به مناسبت روز و هفته ی معماری زده بود رو بولتن اتلیه..
من هم تصمیم گرفتم بذارم اینجا.
با اجازه از سهراب عزیز.

اهل دانشگاهم
رشته ام معماریست
جیبهایم خالیست!

پدری دارم حسرتش یک شب خواب!
دوستانی همه از دم ناباب
و خدایی که مرا کرده جواب

اهل دانشگاهم
قبله ام استادست
جانمازم نمره

خوب میفهمم سهم اینده ی من بیکاریست!

من نمیدانم چرا میگویند:
مرد تاجر خوب است و مهندس بیکار!
و چرا در وسط سفره ی ما مدرک نیست!

چشمهارا باید شست
جور دیگر باید دید.

هیچ نظری موجود نیست:

۱۳۸۷ اردیبهشت ۴, چهارشنبه

35

امروز یکی از بچه ها این رو به مناسبت روز و هفته ی معماری زده بود رو بولتن اتلیه..
من هم تصمیم گرفتم بذارم اینجا.
با اجازه از سهراب عزیز.

اهل دانشگاهم
رشته ام معماریست
جیبهایم خالیست!

پدری دارم حسرتش یک شب خواب!
دوستانی همه از دم ناباب
و خدایی که مرا کرده جواب

اهل دانشگاهم
قبله ام استادست
جانمازم نمره

خوب میفهمم سهم اینده ی من بیکاریست!

من نمیدانم چرا میگویند:
مرد تاجر خوب است و مهندس بیکار!
و چرا در وسط سفره ی ما مدرک نیست!

چشمهارا باید شست
جور دیگر باید دید.

هیچ نظری موجود نیست: