۱۳۸۶ بهمن ۲۳, سه‌شنبه

روزمرگی

سلام

چطورید
خوبید؟

خب..چه خبر؟
هیچی..اول اینکه امروز عصر ماشین ترکید رسما،باتری خالی کرد..دقیقا وسط خیابون خاموش شد.خیلی بده وقتی به قصد یک ساعت میزنی بیرون اونم با تیپ کاملا ژولیده برای اینکه فقط هوا بخوری..بعد یهو مجبور میشی 4..5ساعت تو خیابون اینور اونور بری و هر چی هوا هست بجوی!اونم تو این برف 20 سانتی!
خلاصه که شور و حال خاصی بود واسه خودش

از صبح امروز هم زندگی پنگوئنی رو شروع کردم و همین امروز فهمیدم برفی که چند هفته پیش بارید و کلی تحویلش گرفتیم واقعا هیچ بوده.از اونجایی که اتاق من بهار خواب هست و سه طرف پنجره با وجود شوفاژ و بخاری گرم نمیشه به خاطر همین هم مجبور شدم برم و بعد از کلی جست و جو از این درز بند ها پیدا کنم و دور تا دور درو پنجره ها رو بچسبونم باشد که اتاق گرم شه و من از این حالت فریز شده بیرون بیام!الان هم متوصل قهوه ی داغ و چایی داغ شدم! هنوز که اتفاقی نیفتاده و من عین جک تایتانیک دارم غرق سرما میشم!..خواهشن نذارین بخوابم!!!

جمعه قراره جشنواره ی ادم برفی برگزار شه و من از همین الان کلی ذوق کردم که برم و استعدادهای پنهان خودم رو شکوفا کنم و به عرصه ی نمایش بذارم!

پ.ن:اینروزا اینقدر با کامپوتر ور رفتم که کامپیوتر کم کم منو از خودش میدونه و منو به اسم کوچیک صدا میزنه!
پ.ن:به علت استقبال شدید دوستان از محدوده ی جهنم،قرار شد در نفخ صور اول تو یکی از وبلاگ ها قرار بذاریم و دسته جم حرکت کنیم!
پ.ن:کسی نمیدونه چی به سر این شکلک های من اومده؟!نیست شدن!
پ.ن:متاسفانه به خاطر یک اشتباه نظر های این پست پاک شد.(به خاطر همینم غیر فعالش کردم که خودمو تنبیه کنم)
ببخشید بچه ها

هیچ نظری موجود نیست:

۱۳۸۶ بهمن ۲۳, سه‌شنبه

روزمرگی

سلام

چطورید
خوبید؟

خب..چه خبر؟
هیچی..اول اینکه امروز عصر ماشین ترکید رسما،باتری خالی کرد..دقیقا وسط خیابون خاموش شد.خیلی بده وقتی به قصد یک ساعت میزنی بیرون اونم با تیپ کاملا ژولیده برای اینکه فقط هوا بخوری..بعد یهو مجبور میشی 4..5ساعت تو خیابون اینور اونور بری و هر چی هوا هست بجوی!اونم تو این برف 20 سانتی!
خلاصه که شور و حال خاصی بود واسه خودش

از صبح امروز هم زندگی پنگوئنی رو شروع کردم و همین امروز فهمیدم برفی که چند هفته پیش بارید و کلی تحویلش گرفتیم واقعا هیچ بوده.از اونجایی که اتاق من بهار خواب هست و سه طرف پنجره با وجود شوفاژ و بخاری گرم نمیشه به خاطر همین هم مجبور شدم برم و بعد از کلی جست و جو از این درز بند ها پیدا کنم و دور تا دور درو پنجره ها رو بچسبونم باشد که اتاق گرم شه و من از این حالت فریز شده بیرون بیام!الان هم متوصل قهوه ی داغ و چایی داغ شدم! هنوز که اتفاقی نیفتاده و من عین جک تایتانیک دارم غرق سرما میشم!..خواهشن نذارین بخوابم!!!

جمعه قراره جشنواره ی ادم برفی برگزار شه و من از همین الان کلی ذوق کردم که برم و استعدادهای پنهان خودم رو شکوفا کنم و به عرصه ی نمایش بذارم!

پ.ن:اینروزا اینقدر با کامپوتر ور رفتم که کامپیوتر کم کم منو از خودش میدونه و منو به اسم کوچیک صدا میزنه!
پ.ن:به علت استقبال شدید دوستان از محدوده ی جهنم،قرار شد در نفخ صور اول تو یکی از وبلاگ ها قرار بذاریم و دسته جم حرکت کنیم!
پ.ن:کسی نمیدونه چی به سر این شکلک های من اومده؟!نیست شدن!
پ.ن:متاسفانه به خاطر یک اشتباه نظر های این پست پاک شد.(به خاطر همینم غیر فعالش کردم که خودمو تنبیه کنم)
ببخشید بچه ها

هیچ نظری موجود نیست: