۱۳۸۹ تیر ۲۲, سه‌شنبه

تکرار..

 

با امروز میشه شش روز!
شش روزه که رفتن و جای خالیشون عجیب تو دلم سنگینی میکنه..درسته که از چهار شنبه تا حالا تنها نبودم و سرم یه جورایی گرم بوده ؛ اما باز هم درونا حس تنهایی و مسئولیت پذیری ِ تنهایی رو دارم احساس میکنم..
تحویل پروژه م دیروز تمام شد.. نه تنها تحویل که علنا" همه چیز تمام شد! مثل برق و باد گذشت!

دیگه  از جمله ی" زمان چقدر زود میگذره" بیزارم! هر چی بیشتر این جمله رو تکرار میکنم بیشتر تاثیرش  رو زندگیم سایه میندازه و بیشتر منو تو خودش غرق میکنه..
از اینکه هر روز بیشتر از روز قبل، درگیر ِ  یه روزمرگی ِ بیهوده میشم و هر روز بیشتر از روز قبل دلم برای گذشته ها تنگ میشه  و از اینکه میدونم امروز، گذشته ی فردایه که اونم مثل برق قراره بگذره؛ دلم میگیره!
رباتی شدم توی زندگیم که طبق اصول خاص داره حرکت میکنه و یه مسیر رو گرفته و میره جلو! خیلی بخواد تغییر کنه نهایتا یکی دوتا موارد استرس زا به موضوع اضافه میشه و اگه خیلی جدی نباشه به عنوان حاشیه ای از زندگیم به فراموشی سپرده میشه.. فکرشو بکن منی که از نق زدن متنفرم، با تمام وجودم تبدیل به یه نق ِ بزرگ شدم! (همین چند روز پیش بود که یه ساعت تمام، بی وقفه داشتم سر "ع" قر میزدم و حرص و عصبانیتم رو سرش خالی میکردم! بگذریم که "ع" خیلی صبورتر از این حرفها بود..)
میدونم تنها من نیستم که دچار روزمرگی شدم و این بیهودگی گریبانگیر خیلی ها شده اما باور کن دیگه نمیخوام به این روند ادامه بدم..
تکرارِ  مکررات هدف اصلی زندگی ایه که اگه خیلی بخوایم مایه بذاریم و از این موود خارجش کنیم اسانس هیجان، دل مشغولی، سرگرمی، و نهایتا پروژه ای برای گرفتگی ِ دل و روح وروانمون قاطیش میکنیم!
اگر میتونستم از زندگی و حال و روزم فیلم بگیرم، موزیک متنش همین بود!

۸ نظر:

ساسوشا گفت...

ای جانم.. مبارک ت باشه خوش گلکم.. خسته نباشیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
هورااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا..بالاخره تموم شد..
جاشونم خالی نباشه..

حاشیه گفت...

...

حاشیه گفت...

حتما برای "ع" آنقدر ارزش داری که 1 ساعت که سهله چند ساعت هم نق بزنی خسته نمی شه و سعی می کنه درکت کنه

Unknown گفت...

بالاخره خلاص شدی ! موزیک متنت و دوست داشتم. خیلی.

حاشیه گفت...

این موزیک متن زندگیتون خیلی زیباست. خیلی صمیمی و گرمه. فوق العاده جذابه

عاطفه گفت...

اصولا" همه ی "ع" ها همینجوری هستن! :-"

سلمان گفت...

آخ گفتی تارا
حکایت همه همیه
هر روزی که میگذره باید حسرت دیروز رو بخوریم
نمیدونم چرا اکثر چیزا روز به روز داره بدتر میشه

موزیک متن رو هم دوست داشتم. واقعا بهش میخوره

سلمان گفت...

راستی
فارغ التحصیلی هم مبارک باشه
(آیکن های گل و بغل و بوس و کیک و این چیزا) :دی

۱۳۸۹ تیر ۲۲, سه‌شنبه

تکرار..

 

با امروز میشه شش روز!
شش روزه که رفتن و جای خالیشون عجیب تو دلم سنگینی میکنه..درسته که از چهار شنبه تا حالا تنها نبودم و سرم یه جورایی گرم بوده ؛ اما باز هم درونا حس تنهایی و مسئولیت پذیری ِ تنهایی رو دارم احساس میکنم..
تحویل پروژه م دیروز تمام شد.. نه تنها تحویل که علنا" همه چیز تمام شد! مثل برق و باد گذشت!

دیگه  از جمله ی" زمان چقدر زود میگذره" بیزارم! هر چی بیشتر این جمله رو تکرار میکنم بیشتر تاثیرش  رو زندگیم سایه میندازه و بیشتر منو تو خودش غرق میکنه..
از اینکه هر روز بیشتر از روز قبل، درگیر ِ  یه روزمرگی ِ بیهوده میشم و هر روز بیشتر از روز قبل دلم برای گذشته ها تنگ میشه  و از اینکه میدونم امروز، گذشته ی فردایه که اونم مثل برق قراره بگذره؛ دلم میگیره!
رباتی شدم توی زندگیم که طبق اصول خاص داره حرکت میکنه و یه مسیر رو گرفته و میره جلو! خیلی بخواد تغییر کنه نهایتا یکی دوتا موارد استرس زا به موضوع اضافه میشه و اگه خیلی جدی نباشه به عنوان حاشیه ای از زندگیم به فراموشی سپرده میشه.. فکرشو بکن منی که از نق زدن متنفرم، با تمام وجودم تبدیل به یه نق ِ بزرگ شدم! (همین چند روز پیش بود که یه ساعت تمام، بی وقفه داشتم سر "ع" قر میزدم و حرص و عصبانیتم رو سرش خالی میکردم! بگذریم که "ع" خیلی صبورتر از این حرفها بود..)
میدونم تنها من نیستم که دچار روزمرگی شدم و این بیهودگی گریبانگیر خیلی ها شده اما باور کن دیگه نمیخوام به این روند ادامه بدم..
تکرارِ  مکررات هدف اصلی زندگی ایه که اگه خیلی بخوایم مایه بذاریم و از این موود خارجش کنیم اسانس هیجان، دل مشغولی، سرگرمی، و نهایتا پروژه ای برای گرفتگی ِ دل و روح وروانمون قاطیش میکنیم!
اگر میتونستم از زندگی و حال و روزم فیلم بگیرم، موزیک متنش همین بود!

۸ نظر:

ساسوشا گفت...

ای جانم.. مبارک ت باشه خوش گلکم.. خسته نباشیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
هورااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا..بالاخره تموم شد..
جاشونم خالی نباشه..

حاشیه گفت...

...

حاشیه گفت...

حتما برای "ع" آنقدر ارزش داری که 1 ساعت که سهله چند ساعت هم نق بزنی خسته نمی شه و سعی می کنه درکت کنه

Unknown گفت...

بالاخره خلاص شدی ! موزیک متنت و دوست داشتم. خیلی.

حاشیه گفت...

این موزیک متن زندگیتون خیلی زیباست. خیلی صمیمی و گرمه. فوق العاده جذابه

عاطفه گفت...

اصولا" همه ی "ع" ها همینجوری هستن! :-"

سلمان گفت...

آخ گفتی تارا
حکایت همه همیه
هر روزی که میگذره باید حسرت دیروز رو بخوریم
نمیدونم چرا اکثر چیزا روز به روز داره بدتر میشه

موزیک متن رو هم دوست داشتم. واقعا بهش میخوره

سلمان گفت...

راستی
فارغ التحصیلی هم مبارک باشه
(آیکن های گل و بغل و بوس و کیک و این چیزا) :دی